فریاد سکوت

اجتماعی

فریاد سکوت

اجتماعی

آنوقت ها...

نه به دریا رفته بود

نه به ساحل

پا روی عصرهای نیامده در باد

آن وقت ها کنار ساحل

کنار درخت کوچک به

کلبه ای به سبک بهار دیده بودم

زنی مو بلوطی را و

کودکی

دوباره که آمدم

کودک به دریا رفته بود

کلبه ای لبریز خوابهای زمستانی بود و

زنی سپید موی

که روی شن های مرطوب ساحل

با خطی شکسته

نوشته بود قایق

و گریسته بود

و مدتی گریسته بودم

و بعد که مدتی گریسته بودم

دیدم

که درخت کوچک به را

به تر دیدم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد